از بين پرونده هاي جنايي موجود در اداره هاي پليس، كم نيستن پرونده هايي كه بسيار هوشمندانه طراحي شدن و با وجود تلاش فراوان هزاران پليس هنوز لاينحل باقي موندن. كم نيستن دزدي ها و كلاهبرداري هايي كه حتي شنيدنشون هوش از سر آدم مي بره، چه برسه به طراحي و اجراي فوق العادشون. پشت بيشتر اين پرونده ها افرادي با ضريب هوشي بسيار بالا قرار دارن كه نابغه هاي زمانشون محسوب ميشدن. افرادي مثل نيتن لئو پولد با ضريب هوشي 210، اندرو كونان با IQ  147، رادني آلكالا با  IQ 137 تا 170  كه ماجراي دزديها و جناياتشون هنوز سر زبوناست.

تاريخ پر از انسان هاي باهوشيه كه از هوش و ذكاوتشون در راه برآورده كردن اميال نفساني و عقده هاي روانيشون بهره بردن، افرادي مثل ناپلئون بناپارت ، هيتلر و... كه از استعدادشون براي رسيدن به اهداف جاه طلبانشون استفاده كردن.

واسه آشنايي بيشتر با اين نابغه هاي جنايتكار، چند تا از معروفترين و مشهورترين قاتلاي باهوش قرن بيستم رو انتخاب كردم كه به قول معروف هنوز رو دستشون كسي بلند نشده:

رابرت باندي

تئودودر رابرت باندي معروف به تد باندي؛ يكي از بدنام ترين و مشهورترين قاتلان زنجيره اي، قرن بيستمه كه با ظاهر اغواگرانه اش تونست حداقل 36 زن رو تو4 ايالت مختلف امريكا فريب بده و اونها رو به قتل برسونه. تد با ضريب هوشي 136 از جمله  قاتلاي باهوش و كاريزماتيكيه كه برخلاف ظاهر معموليش بسيار خطرناك و رواني بود.

 اعترافات تد تو دهه 70 ميلادي واقعا تكان دهنده بود و كارهاش با جنازه ها خيلي جنجال به پا كرد. مردم به تد به خاطر كارهايي كه با جنازه قربانياش مي كرد، لقب متجاوز مرده باز رو دادن. خيليا مي گفتن كه تد حتي از تماشاي پوسيدن جنازه قربانياش هم لذت مي بره.

قطعا اون چيزي كه آدم باهوش و باسوادي مثل تد رو به سمت قتل و جنايت سوق ميده، ريشه در روانش داره و دوران كودكي سراسر با قساوت، آشفتگي و حس حقارت، در نهايت ازش يه تبهكار رواني خطرناك ساخت.

هانيبال لكتر

اگه كتاب اژدهاي سرخ رو نخوندين، قطعا فيلم سكوت بره ها رو ديدين، با وجود چنين اثر درخشاني كمتر كسي پيدا ميشه كه هانيبال لكتر يا همون دكتر لكتر معروف خونخوار رو نشناسه.

انساني هوشمند و روان شناسي توانمند كه از اعتماد به نفس بالايي هم برخوردار بود. برتري هوشي اين فرد بر هيچ كس پوشيده نيست. اين استعداد در كنار تخصصش يعني روان شناسي، بينشي به دكتر لكتر داده بود كه همه حركات عادي و غير ارادي افراد رو پيش بيني مي كرد و مي تونست افراد رو به خوبي كنترل كنه.

دكتر لكتر به عنوان يه روان شناس برجسته؛ قدرت كلامي فوق العاده اي هم داره؛ ولي از اين همه هوش در جهت فريب ديگران و قتل و نهايت آدمخواري استفاده مي كنه. اين فرد به خاطر هوش فراوانش خيلي ترسناك تر از قاتلاي سريالي ديگه هست و مي تونه نماد قدرت خفته در تاريكي باشه. قدرتي كه به خاطر هوش بالا و توانايي كنترل افراد، خيلي ترسناكه. دكتر لكتر در اصل يه بيمار رواني خطرناك و آدمخواره كه به خاطر استعداد فراوونش ميتونست خيلي راحت همه رو فريب بده.

زودياك

زودياك نام مستعار يه قاتل زنجيره اي با ضريب هوشي فوق العاده بالا تو دهه 60 تا 70 ميلاديه كه تو شمال كاليفرنيا زندگي مي كرد و آرامش رو از مردم گرفته بود. قاتلي كه با وجود همه تلاشاي بي وقفه پليس هيچ وقت دستگير نشد و هنوز به عنوان يه قاتل مرموز تو يادها مونده.

زودياك به خاطر نامه هاي كد گذاري شده به پليس  و مقامات سر زبونا افتاد. اون قبل از انجام اولين قتلش به پليس نامه اي نوشت و اونارو از كاري كه مي خواست بكنه؛ باخبركرد. شايد چون مي خواست هوش و استعدادش رو به رخ اونا بكشه. با وجود ارسال تقريبا 20 نامه و يه عالمه سرنخ ؛ باز هم پليس نتونست زودياك رو دستگير كنه. از بين نامه هاي زودياك، چهار تاش به زبان سانسكريت و باستانيه كه نيم قرن بعد توسط يه تيم بين المللي كد گشايي شد. در هر صورت تو اون سالها زودياك اونقدر  فضاي ترس و وحشتي ايجاد كرده بود كه خيليا با شنيدن حتي اسمش يخ مي زدن.

 اين قاتلاي سريالي به گفته روانشناسا معمولا اختلال شخصيت ضد اجتماعي دارن، يعني به جاي اين كه از رفتن به شهر بازي و سوار ترن هوايي شدن؛ لذت ببرن، از آسيب زدن به ديگران چه روحي، چه جسمي به هيجان و لذت مي رسن. اين افراد كه بيشتر وقتا از زجر كشيدن ديگران هيجان زده ميشن و بوي خون حالشون رو خوب مي كنه؛ اونقدر قيافه و رفتارشون عادي و معموليه كه شايد هر روز تو اتوبوس و كافه ها ببينيدشون و بهشون احترام هم بذارين. چون اونا به خاطر هوش بالاشون به راحتي مي تونن چند شخصيت رو بازي كنن و ديگران رو فريب بدن.

تجربه ترس قربانيان به روشي نوين

قطعا هيچ كس تو هيچ كجاي دنيا دلش نمي خواد جاي قربانياي اين افراد باشه، چون اين قاتلا به دليل هوش سرشارشون خيلي خطرناكن و عملا هر كاري از شون برمياد. پس چرا ديدن فيلمها و خوندن اين نوع كتاب ها خيلي حال ميده؟

اولين كسي كه فيلم هاي ترسناك رو با تريلرهاي روان شناختي پيوند زد، الفرد هيچكاك كبير بود . اون تونست با ساختن فيلم "رواني" تو سال 1960  ژانر جديد دلهره اور رو به فضاي ترسناك اضافه كنه كه از اون موقع تا حالا تو خيلي از كتاب ها و فيلم ها و بازيا ازش استفاده ميشه. قطعا يكي از مهمترين دلايل استقبال از اين ژانر، تجربه حس ترس و التهاب حاكم بر فضاي فيلم و يا كتابه. تصور گير افتادن توچنين شرايطي كه پر از ترس و دلهره و نگرانيه مي تونه واسه خيليا هيجان انگيز باشه.

واسه اين كار فقط كافيه چشماتو ببندي و خودتو جاي قرباني يكي از اين قاتلاي رواني قرار بدي... اصلا چرا تخيل ؟!!!! واسه تجربه اين حس كافيه يه سري به اتاق رواني مجموعه اتاق فرار انيگما بزني. جايي كه به خوبي فضاي مربوط به اين ژانر رو ساختن و با طراحي فوق العادشون شما رو تو اون حال و هوا قرار ميدن.

تو اتاق رواني ترس رو تو تو تك تك سلولاتون حس مي كنين و با پيشرفت روند بازي اونقدر تو اون فضا غرق ميشين كه تشخيص واقعيت از بازي به راحتي براتون ممكن نيست.

همون اول بازي، هتل عجيب و غريبي كه تو حوالي شهر شيكاگو واسه اقامت انتخاب كردين؛ يكم غير معمول به نظر مياد، ولي رفته رفته با ديدن راه پله هايي كه به هيچ جا راه ندارن، اتاق هاي بدون پنچره و درهاي مخفي، ترس به جونتون ميفته و اتاق هاي شكنجه و كوره هاي بزرگ  تو زير زمين، ديگه مطمئنتون مي كنه كه گير يه قاتل رواني بالفطره افتادين. يه ترس واقعي كه تو زندگي پيش نمياد. اما تجربش مي تونه براي خيليا هيجان انگيز و منحصر بفرد باشه.

فضاي تاريك، گوتيك و دلهره آور اين اتاق با ظاهر مرموز دكتر هولمز حس هايي رو تو وجود شما زنده مي كنه كه مهم ترينش ترسه. شخصيت مرموز دكتر هولمز به همراه ظرف هاي اسيد و ابزار قطعه قطعه كردن جسد تداعي كننده دكتر لكتر معروفه كه نفس رو تو سينه حبس مي كنه.

 تو طراحي اين اتاق به كوچكترين جزئيات توجه شده و هر چيزي حساب شده يه جايي قرار داره. طراحا تلاش كردن تو پس زمينه و جزئيات صحنه، سرنخ هايي از مسائل رواني كه داره تو هتل اتفاق ميفته براتون بذارن.

 شخصيت پردازي خيلي دقيق و حساب شده ست، جوري كه شما حتما مجذوب سناريو، محيط و معماهاي تو اين اتاق ميشين. پس اگه واقعا آدمي هستين كه كمتر چيزي شما رو به هيجان مياره و معمولا از ديدن چيزاي تكراري لذت نمي برين؛ اين اتاق فرار ترسناك خوراك شماست. با دوستاتون برين و حسابي لذت ببرين.

منبع: مجموعه اتاق فرار انيگما