اتاق فرار انيگما اتاق فرار (Escape room) يك بازيِ فيزيكي - ماجراجويي است. در اين بازي، تيمها در قالب گروههاي 3 تا 5 نفره تشكيل شده و داخل اتاق فرار مي شوند. در، پشت سر آنها قفل شده و بازيكنان مي بايست با پيدا كردن سرنخها، حل كردن معمّاها، از سر گذراندن چالشهايي كه براي آنان طراحي شده و در قالب كار گروهي ظرف مدت 60 دقيقه راه خروج از اتاق فرار را پيدا كرده و از آن خارج شوند.
|
ليست مخوف ترين قاتلين سريالي كه بي رحم ترين انسان هاي جهان هم لقب گرفته اند.
آناتولي انوپرينكو، قصاب اوكرايني
يكي از برجستهترين قاتلان زنجيرهاي دنيا، آناتولي انوپرينكو است. نام مستعار وي «جانوري از اوكراين» است. اين قاتل كثيف اوكرايني به 52 قتل اعتراف كرده و در نهايت در سال 1996 توسط پليس دستگير شد. در هنگام دستگيري وي بيش از 100 نوع از انواع سلاحهاي سرد و گرم از محل سكونت آن كشف شد. جالب است بدانيد كه علي رغم قتلهاي متعدد، وي به اعدام محكوم نشده و در سال 2013 و هنگامي كه در حبس ابد بود، در زندان فوت شد. از جمله بدترين جنايات او ميتوان به قتل يك خانواده 10 نفره با 8 كودك، قتل 5 نفر در يك روز درون يك ماشين، قتل دو دختر 8 و 7 ساله با تبر و قتل يك خانواده 3 نفره به قصد سرقت اشاره كرد. در بسياري از موارد آناتولي جنازههاي مقتولين را به آتش ميكشيد. وي يكي از خونسرد و بي رحمترين قاتلان شرق اروپا بوده و متولد 25 جولاي 1952 در روستايي در استان ژيتومر به دنيا آمد كه در آن زمان تحت حكومت شوري بود.
آندره چيكاتيلو
دومين قاتل معروف جهان نيز از ديار روسيه است. آندره چيكاتيلو كه با اسامي مستعار قصاب روستوف يا چاكدهنده روستوف نيز معروف است، بين سالهاي ۱۹۷۸ و ۱۹۹۰ در روسيه، اوكراين، ازبكستان اتحاديه جماهير شوروي دست به جناياتي شديد زده است. وي متهم به جرمهايي وحشتناك از جمله قتل، تجاوز، مثله كردن و قطع عضو است. آندره به بيش از 56 فقره قتل اعتراف كرده و در بين قربانيان آن دست كم 52 كودك و زن ديده ميشوند. وي به طور قطعي به 53 فقره قتل محكوم شد. وي در ابتدا معلم يك مدرسه بود كه به دليل انجام برخي حركات غير اخلاقي با دانش آموزان اخراج شد. بعد از آن بود كه قتلهاي زنجيرهاي وي آغاز شده و دو قتل نخست آن شامل دو دختر 9 و 17 ساله ميشدند. وي پس از دستگيري ادعا كرده بود كه خون مقتولان را ميچشيده است!
ابوالقاسم جبار، معروف ترين آدم كش افغانستان
ابوالقاسم جبار خطرناكترين قاتل افغان، شكارهاي خود را عمدتاً از بين مردان و پسران انتخاب ميكرد. در حين دستگيري وي مشكوك به قتل عام 300 مرد و پسر بود؛ در بخش جنايات عليه بشر، وي دست كم از نيروهاي تروريستي طالبان ندارد. متأسفانه دولت وقت افغانستان پيش از دستگيري ابوالقاسم جبار، دو نفر را به جرم قتلهايي كه وي انجام داده بود اعدام كرد. وي در سال 1970 دستگير شده و به بسياري از قتلها اعتراف كرد. خوشبختانه اين قاتل زنجيرهاي به مانند برخي ديگر از همكاران خود به حبس ابد محكوم نشده و تنها يك سال را در زندان سپري كرد. ابوالقاسم جبار در سال 1971 با طناب دار اعدام شد.
يانگ زينهاي
اين بار به سراغ يك قاتل سريالي از ديار چين ميرويم؛ يانگ زينهاي بيشترين قتل را بين قاتلان زنجيرهاي چين و اطراف آن انجام داده و از اين رو لقب پُر كارترين قاتل زنجيرهاي اين كشور را به خود اختصاص داده است. وي متهم به 65 فقره قتل و بيش از 23 تجاوز متهم شده است كه بين سالهاي 1999 تا 2003 صورت گرفت. وي در شب هنگام وارد منازل شده و قتلها را با سلاحهاي سرد نظير تبر و چكش به انجام ميرساند. با وجود اعتراف وي به 65 قتل، پليس موفق به رديابي يانگ زينهاي در 67 قتل شده بود. وي كه در سال 2003 دستگير و در سال 2004 اعدام شد، در اعترافات خود گفت: هر چه انسانهاي بيشتري را به قتل ميرساند، تمايل بيشتري براي كشتار مردم به دست ميآورد. وي يك فرد جامعه ستيز بوده و به نظر ميرسد كه مانند قاتل افغان كمي دير دستگير شده بود.
كامپاتيمار شانكاريا
كامپاتيمار شانكاريا يك قاتل سريالي هندي بود كه پليس رابطه آن با بيش از 70 قتل را پيدا كرده بود. وي قتلهاي خود را از سال 1977 آغاز كرده و دو سال بعد، يعني در سال 1979 دستگير شد. وي براي كشتار از چكش استفاده كرده و همه قربانيان خود را با ضربات چكش به سر به قتل ميرساند. كامپاتيمار شانكاريا به پليس گفته بود كه از قتلهاي خود لذت ميبرد؛ جمله معروف وي نيز در هنگام اعدام اين بود: شما من را بيهوده به قتل ميرسانيد؛ اميدوارم اين اتفاق براي شخص ديگري روي ندهد.
گري ريجوي
در قسمت نخست، اكثراً قاتلان مربوط به كشورهاي آسيايي بودند. اما در اين مورد به سراغ يك قاتل مخوف آمريكايي خواهيم رفت. گري ريدوي كه با لقب «رودخانه سبز» نيز شناخته ميشود، اكثر جنايات خود را بين سالهاي 1980 تا 1990 انجام داد. نكته جالب توجه آن است كه گري ريدوي شكارهاي خود را از بين زنان خياباني و يا به اصطلاح كارتن خواب انتخاب ميكرد تا بدين ترتيب كمترين اهميت را در جامعه داشته و كسي نگران نبود آنها نخواهد شد. اكثر قتلهاي وي با خفگي همراه بوده و سپس جنازه آنها در جنگل رها ميشد. گري در ابتدا به اين زنها نزديك شده و سر صحبت را با آنها باز ميكرد؛ سپس با نشان دادن عكسي از پسرش، همدردي آنها را به دست ميآورد. در گام بعدي اين زنان را به قتل ميرساند. اگرچه وي به 71 قتل اعتراف كرده بود، اما پليس معتقد بود كه تعداد قتلهاي گري ريدوي بيش از اين تعداد است.
پدرو فيلو
پدرو فيلو يك قاتل سريالي متولد برزيل بود؛ زماني كه مادر پدرو وي را حامله بود، به دست همسر خود مورد آزار و اذيت قرار گرفته و در اثرات ضربات، پدرو با جمجمه اي آسيب ديده متولد شد. در سن 13 سالگي پدر پدرو به قصد كشتن وي، آن را زير يك جرثقيل هل ميدهد كه در نهايت از اين حادثه جان سالم به در ميبرد. در سن 14 سالگي پدرو معاون شهردار را به دليل آنكه پدر وي را به جرم دزدي اخراج كرده بود، ميكشد. دومين قتل وي در همان زمان صورت ميگيرد؛ شخصي كه به نظر دزد اصلي بود! پس از فرار به دليل قتلها، پدرو فيلو در شهر ديگر ساكن ميشود؛ بعد از قتل يك قاچاقچي مواد مخدر با زني به اسم ماريا آشنا شده اما زن مورد علاقه آن، توسط يك گروه مافيايي مواد مخدر كشته ميشود. بعد از آن پدرو فيلو به دنبال اعضاي اين باند رفته و پس از شكنجه، اقدام به كشتن آنها ميكند. اين در حالي بود كه وي زير 20 سال سن داشت. پس از آن پدر پدرو مادرش را به قتل ميرساند؛ پدرو براي انتقام به سراغ پدر خود رفته و آن را نيز به قتل ميرساند. وي در زندان نيز دست به كشتار زده و در طي 30 سال دوران محكوميت خود، 71 نفر را به قتل رساند.
دانيل كامارگو باربوسا
دانيل كامارگو باربوسا بدون شك يكي از كثيف و منفورترين قاتلان زنجيرهاي در جهان است؛ وي در خلال سالهاي 1970 تا 1980، بيش از 150 زن و دختر جوان را ربوده، به آنها تجاوز كرده و سپس اقدام به قتل آنها كرده است. وي متهم است كه در طي 12 سال قتل و تجاوزهاي متعددي را در كلمبيا و اكوادور انجام داده است. دانيل كامارگو باربوسا براي اولين بار در سال 1974 بعد از كشتن يك دختر 9 ساله به زندان افتاد؛ وي به 25 سال زندان محكوم شده بود. با اين وجود كامارگو از زندان فرار كرده اما در سال 1986 مجدداً دستگير شد. در زماني كه وي از زندان فرار كرده بود، قتلهاي بسيار و متعددي را انجام داده بود.
پدرو لوپز
پدرو لوپز كه لقب هيولاي كوهستان آند را نيز يدك ميكشيد، مردي با چهره زشت و كريه بود. اين قاتل بدذات متهم به آزارهاي جنسي و قتل بيش از 300 دختر جوان بود. قربانيان وي از كشورهاي پرو، اكوادور و كلمبيا بودند. در حين دستگيري وي به 103 قتل اعتراف كرد اما ارتباط آن با 300 جرم مشابه كشف شد. هيولاي كوهستان آند در سال 1980 دورهاي سخت از بازجويي را پشت سر ميگذاشت؛ در اين دوره وي گور 53 نفر از مقتولان را به پليس نشان داد. اكثر قربانيان وي دختراني كم سن سال بودند كه بين 9 تا 12 سال سن داشتند. وي به تيمارستان رواني منتقل شده اما در عين ناباوري، در سال 1998 از آنجا مرخص شد. اما به دليل انجام قتلهايي مشابه، مجدداً در سال 2002 دستگير شد.
لوئيس گاراويتو
لوئيس گاراويتو جزو بدترين قاتلان زنجيرهاي جهان است كه در عرض مدت زمان 5 سال، 138 نفر را به قتل رساند. لوئيس گاراويتو متهم به 300 قتل شده بود. به دليل گستره بالاي جنايات وي، رسانهها به آن لقب جانور را داده بودند. لوئيس گاراويتو قربانيان خود را مورد آزار و اذيت قرار داده و سپس اقدام به قتل آنها ميكرد. اين قاتل عجيب و بي رحم براي همكاري با پليس بعد از دستگيري، از آنها درخواست نقشه كرده و مكان دفن قربانيان خود را از اين طريق به آنها نشان داد. وي كه خود قرباني تجاوز پدرش بود، به قربانيان نزديك شده و به آنها پيشنهاد يك هديه مانند شكلات را ميداد؛ سپس با قرباني شروع به قدم زدن كرده و در نهايت آنها را به جايي خلوت ميكشاند. بعد از بريدن گلوي قرباني، آنها را تكه تكه كرده و در جايي دفن ميكرد.
اينو ميدونستي ي اتاق فرار تو تهران هست كه شما و تيمتون گير يكي از اين قاتلاي رواني ميفتيد و بايد توي 60 دقيقه تمام تلاش خودتون رو براي نجات پيدا كردن از دست اين قاتل رواني پيدا كنيد؟ اسم اين قاتل رواني دكتر اچ اچ هلمز هست كه ي هتل داره و قراره شما مهمون اين هتل باشيد. اگه برات جذاب شد داستان اتاق فرار رواني رو اينجا بخون.
منبع: https://www.enigmaescaperoom.ir/blog/serial-killer ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
آل يا زائو ترسان در اصل يه باور خرافيه كه به عنوان يك موجود اهريمني مي تواند به زنان تازه زا آسيب بزنه و يا حتي اونارو بكشه. بر اساس اين باور اگه زائو در شش يا 10 روز اول تولد نوزادش، تنها بمونه، آل از ديوار خانه يا پشت بام وارد اتاق مادر ميشه و قلب و شش ( جگر ) زن تازه زايمان كرده را در مياره و با خودش مي بره كه در اون صورت اگه آل بتونه جگر زن رو به آب برسونه و يا از آب عبور بده، زائو بيمار ميشه و حتما مي ميره. علاوه بر اين، آل ها گاهي جفت بچه ها را هم ميدزدن و مي خورن كه در اين صورت نوزاد هم جان خودش رو از دست ميده. تو بعضي موارد هم آلها، نوزادان زير چهل روز را ميدزدن و اون بچه رو با بچه خودشون يا بچه ي جن عوض مي كنن.
اين موجود خيالي كه در باور مردمان قفقاز، ايران، آسياي ميانه و بخشي از جنوب روسيه وجود داشته، در مناطق مختلف با نام هاي متفاوتي هم شناخته مي شد. به اين موجود اهريمني تو بين كرد زبانها ئاله شه وه ، تو قفقاز الك، تو افغانستان و تاجيكستان هال يا خال، تو كشور هاي ترك زبان آسياي ميانه آلباستي يا آلماستي، تو بين مردم تالش آله ژنك و تو كشمير و بدخشان هالماستي مي گفتن.
در داستان ها و روايات اين موجودات خرافي با بيني گلي، چشماني آتشين، موهايي ژوليده و نامرتب، دندان هايي آهنين با نيش هايي به جلو آمده مانند گراز هاي وحشي و پستان هايي آويزان مانند پيرزنان توصيف شده كه علاوه بر كارهايي كه قبلا گفته شده، باعث آسيب رساندن به جنين در زهدان مادر و سقط جنين هم ميشن.
در افسانه هاي قديمي مربوط به خاور نزديك، علت دشمني آل با حوا و همه دخترانش اين گونه نقل شده كه خدا يك آل براي همسري حضرت آدم خلق مي كنه، اما آدم فاني و خاكزاد با آل كه از جنس آتشه، بناي ناسازگاري ميزاره و همين موضوع باعث شروع دشمني اين موجود اهريمني با زنان ميشه. شايد هم به خاطر همين كينه ي قديمي، آل ها نوزادان پسر را مي كشتن و دختران را مي دزديدن.
در اون دوران تقريبا تو همه ي مناطقي كه به اين موجود افسانه اي باور داشتن، از انواع و اقسام روش ها براي مبارزه با آل استفاده مي كردن مثلا يهودي ها تا سه سال موهاي پسراشون رو كوتاه نمي كردن تا آل دچار شك و ترديد بشه و يا تو ايران موقع زايمان، مردي از طايفه ي زن به پشت بام مي رفت و بر تشت مسي مي كوفت. تو بعضي از مناطق هم به هيچ وجه تو اتاق و وسايل خواب نوزاد و مادر از رنگ قرمز استفاده نمي كردن و تو ده روز اول زايمان، نام اصلي زائو را به زبان نمي آوردن و اون رو با نام هاي مريم، عذرا و يا مادر حضرت مسيح صدا ميزدن و تا سه روز هم به زن زائو آب نمي دادن. تو بعضي جاها هم موقع زايمان اذان مي گفتن و قرآن مي خوندن و با خالي كردن آب حوض، تلاش مي كردن تا از رسيدن آل به آب جلوگيري كنن.
استفاده از انواع دعاها، وردها، زدن سوزن و سنجاق به لباس نوزاد، چرخاندن شمشير، خنجر، چاقو و قيچي توسط ماما در بالاي سر زائو هم براي جلوگيري از ورود آل به اتاق زائو خيلي رايج بود. علاوه بر اينها قرار دادن سير، پياز، زغال، دوده، سوخته ي باروت و كشيدن هفت خط با زغال در اطراف بستر مادر و نوزاد از جمله كارهايي بود كه در تصور عموم مانع از رسيدن آل به زائو و نوزاد مي شد.
قطعا اين روزها با پيشرفت علم و دانش پزشكي، همه ي تصورات پيشينيان در مورد وجود موجودي به نام آل زير سوال رفته و دلايلي كاملا منطقي مانند آمبولي ريه و پارگي رحم براي مرگ زنان زائو وجود داره كه اعتقاد به اين مسائل را كمرنگ تر از هميشه مي كنه. ولي با اين وجود داستان هاي بي شماري در مورد آل ها از زبان مادر بزرگها نقل ميشه كه مربوط به خاطرات دوران بچگيشونه. داستان هايي كه تو اونها زنان زيادي فقط به خاطر غفلت و تنها موندن، بچه هاشونو از دست ميدن و تا ابد حسرت به دل مي مونن.
اگه به شنيدن اين جور داستان ها علاقه دارين و دلتون مي خواد ساعت ها پاي صحبت بزرگترها بشينين و از ماجراهاي اون روزها بشنوين، بهتون پيشنهاد مي كنم يه سر به اتاق هالاي پوزان مجموعه ي انيگما بزنين و يه سفر يه ساعته به روزهاي قديم و ماجراهاي آل و طلسمهاش داشته باشين. سناريوي اين اتاق از اين قراره كه ميرزا محمد آقاجانيان پسر كدخداي روستاي سردرود، تصميم مي گيره با وجود همه ي مخالفت هاي خانوده با خديجه دختر زيبا اما رعيت زاده ي روستا ازدواج كنه. چند سالي ميگذره و ميرزا محمد كه حالا بعد از مرگ پدر به كدخدايي روستا رسيده، صاحب اولادي نشده و همين موضوع باعث ميشه تا دوباره حرف و حديث هاي جديدي از سر گرفته بشه به خاطر بچه دار نشدن خديجه، ميرزا محمد مجبور ميشه به اصرار مادر و خواهرش با گلاب بانو ازدواج كنه، چند ماه بعد خبر بارداري گلاب بانو در روستا مي پيچه و همه ي روستا رو غرق در شادي مي كنه. با گذشت نه ماه كم كم اهالي روستا آماده ي برگزاري جشن تولد پسر ميرزا مي شدن كه متاسفانه نوزاد مرده به دنيا مياد. اين نهمين نوزاديه كه تو يك سال گذشته، تو روستا مرده به دنيا مياد دوباره حرف و حديث ها شروع ميشه؛ از نظر خيلي از مردم روستا همه ي اين ماجراها زير سر آل و بايد يه فكري براي اين شرايط بكنن.... در هر صورت اين شرايط باعث ميشه تا فضاي روستا رو هاله اي از ترس و نگراني فرا بگيره، حالا نوبت شماست تا به عنوان بازيكن وارد اين اتاق فرار بشين و با كمك هم پرده از راز مخوف اين روستا بردارين آلها در مناطق گوناگون داراي نامهاي مختلفي هستند مثلاً در ارمنستان به «آلك»، در ميان كردها به «ئالو شەوە»، در افغانستان و تاجيكستان به «هال» يا «خال»، در كشورهاي تركزبان آسياي ميانه به «آلباستي» يا «آلماستي» و در ميان مردم كشمير و بدخشان به «هالماستي» معروفند.
در فرهنگ بختياريها هم وجود آل ها با عبارات رايجي مانند «آل برده» و «الهي آل ببردت» به چشم ميخورد.
در روايات ارمني، آلها قلب و شش زن درحال زايمان، زن آبستن و زني تازه زايمان كرده (زائو) را ميدزدند وسبب مرگ او ميشوند. آنها همچنين با آسيب رساندن به جنين در زهدان مادر سبب سقط جنين ميشوند. آلها نوزادان زير چهل روز را دزديده و اقدام به تعويض آنها با بچه خود يا بچه جن ميكنند. (مانند الفها در باورهاي ژرمني). آلها نيز مانند انسانها داري دو جنس زن و مرد هستند.
اجزاي بدن و صورت آل ها بر اساس افسانهها
اجزاي بدن وصورت آلها بدين صورت توصيف شدهاست: بيني گِلي، چشماني آتشين، موهايي ژوليده و نامرتب، دندانهايي آهنين با نيشهايي به جلو آمده مانند گراز وحشي و پستانهايي آويزان مانند پيرزنها. بنابر باورهاي كهن، آلها پس از دزديدن قلب و شش زن و زماني كه ديگر زن زنده نماندهاست، اقدام به فرار و عبور از اولين آب جمع شده در يك جا يا اولين منبع آب ميكنند. طلسمهاي مانع آل، مانند ديگر طلسمها براي ديگر شياطين است. اين طلسمها شامل افسون، دعا، اشياي فلزي، سير و پياز و جلوگيري كردن از رسيدن آل به آب است. در ايران آلها به شكل پيرزني لاغر و استخواني با بيني گِلي وصورتي سرخ به همراه سبدي حصيري براي شش و جگرهاي دزديده شده تصوير شدهاست. در آسياي ميانه، آلها چنين روايت شدهاند: موجوداتي چاق و زشت و پيرزناني پرمو با پستانهاي آويزان به همراه سبدي پشمي كه جگر و ششهاي قربانيان را درون آن قرار ميدهند. برطبق بسياري از روايات خاور نزديك، خدا يك آل را براي همسري آدم يا اولين بشر آفريد امّا آدم فاني و خاكزاد با آل كه از جنس آتش است، ناسازگار بود. اين آغاز و ريشهٔ دشمني آلها با حوا وهمه دختران اوست.
براي جلوگيري از ورود اين موجود افسانهاي به خانهها و دفع او اولين اقدامي كه در خانهها انجام ميشد، جلوگيري از رسيدن آل به آب بوده است، چرا معتقد بودند اگر پاي آل به آب برسد، ديگر نميتوان مانع مرگ نوزاد شد، به همين دليل اگر حوضي در خانه بود قبل از هر كاري آن را از آب خالي ميكردند. در اتاق و وسايل خواب و لباس مادر و نوزاد از رنگ قرمز استفاده نميكردند و در مدت 10 روز هرگز نام زائو را به زبان نميآوردند و او را به نامهاي مريم،عذرا يا مادر حضرت مسيح(ع) ميناميدند و تا سه روز به زن زائو آب نميدادند.
همچنين از هنگام شروع درد زائو تا تولد نوزاد، مردي از خويشاوندان زن بر پشت بام رفته بر تشت مسي ميكوفت و مرد ديگري اذان گفته و قرآن ميخواند. به غير از اينها استفاده از انواع دعاها و اوراد و ذكر بسم الله و قرار دادن قرآن در كنار زائو و نوزاد، زدن سوزن و سنجاق به لباس نوزاد و مادر و استفاده از شمشير و خنجر و چاقو و قيچي و چرخاندن آنان توسط ماما در بالاي سر زائو و همچنين قرار دادن سير و پياز و زغال و دوده و سوخته باروت وكشيدن هفت خط با ذغال به اطراف بستر مادر و نوزاد و در اصطلاح حصار كشيدن از جمله اعمالي بوده كه براي مبارزه با آل انجام ميشده است. آلها نمونهاي از موجودات افسانهاي خونآشام هستند كه خون و جگر نوزدان را ميخوردند.
يك داستان از آل در روستايي همين نزديكي
سناريوي اين اتاق از اين قراره كه ميرزا محمد آقاجانيان پسر كدخداي روستاي سردرود، تصميم مي گيره با وجود همه ي مخالفت هاي خانوده با خديجه دختر زيبا اما رعيت زاده ي روستا ازدواج كنه. چند سالي ميگذره و ميرزا محمد كه حالا بعد از مرگ پدر به كدخدايي روستا رسيده، صاحب اولادي نشده و همين موضوع باعث ميشه تا دوباره حرف و حديث هاي جديدي از سر گرفته بشه.
به خاطر بچه دار نشدن خديجه، ميرزا محمد مجبور ميشه به اصرار مادر و خواهرش با گلاب بانو ازدواج كنه، چند ماه بعد خبر بارداري گلاب بانو در روستا مي پيچه و همه ي روستا رو غرق در شادي مي كنه. با گذشت نه ماه كم كم اهالي روستا آماده ي برگزاري جشن تولد پسر ميرزا مي شدن كه متاسفانه نوزاد مرده به دنيا مياد. اين نهمين نوزاديه كه تو يك سال گذشته، تو روستا مرده به دنيا مياد.
دوباره حرف و حديث ها شروع ميشه؛ از نظر خيلي از مردم روستا همه ي اين ماجراها زير سر آل و بايد يه فكري براي اين شرايط بكنن.... در هر صورت اين شرايط باعث ميشه تا فضاي روستا رو هاله اي از ترس و نگراني فرا بگيره، حالا نوبت شماست تا به عنوان بازيكن وارد اين اتاق فرار بشين و با كمك هم پرده از راز مخوف اين روستا بردارين.
هالاي پوزان
هالاي پوزان در زبان تركي اصطلاحيه كه براي آل به كار ميره و تمام اتفاقات و ماجراهاي اين اتاق كه تقريبا تو دهه ي پنجاه رخ داده، حول محور آل و باورهاي ذهني مردم اون دورانه. سرنخ ها و معماهاي طراحي شده تو اين اتاق هم به نوعي بر مي گرده به كارهايي كه معمولا تو اون روزها براي خلاصي از دست آل انجام ميدادن
سناريوي جذاب اين اتاق فرار در كنار دكور خاص و منحصر بفردي كه تداعي كننده ي شرايط اون دورانه، فضاي اين اتاق رو اونقدر باور پذير ساخته كه حتي بازيكناني كه به چنين موجوداتي اعتقاد ندارن، با قرار گرفتن تو چنين محيطي مثل همه تلاش كنن تا از طلسم ها و جادوهاي آل جلوگيري كنن و از دستش فرار كنن. اين اتاق فرار كه در شهر كرج قرار داره، به خاطر معماها و دكور خاصش بسيار مورد توجه حرفه ايهاي اين بازي قرار گرفته و تقريبا مناسب هر سليقه ايه
درسته كه امروزه كمتر كسي پيدا ميشه كه هنوز به اين چيزا اعتقاد داشته باشه، ولي ترس و هيجان حاكم بر اين محيط، به قدري زياده كه در اون شرايط به تنها چيزي كه فك نمي كنين؛ خرافات و اعتقادات بي ارزشه. لذت بردن از شرايط؛ تنها مزيت حضور تو اين اتاق نيست و شما مي تونين از بازي كردن تو اين اتاق لحظات خاطره انگيزي بسازين كه تا مدت ها از يادآوريشون سر ذوق بياين و هيجان زده بشين اين قضيه اعتقادي نداشتند. پس بهتره شما به اتاق فرار هالاي پوزان بريد و از نزديك اين داستان رو لمس كنيد منبع: اتاق فرار انيگما
ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
در اين اتاق فرار ترسناك ، شما و هم تيميهايتان در اتاقي در وسط حمله زامبيها گرفتار شدهايد. در اين بازيها حدود يك ساعت زمان داريد تا از اتاق و از دست زامبيها خلاص شويد. در واقع شما بايد قبل از حملهي زامبيها اتاق فرار را ترك كنيد در غير اين صورت با روبرو شدن با زامبيها، خودتان هم به زامبي تبديل خواهيد بود و عملا در بازي شكست خواهيد خورد. فراموش نكنيد كه اتاقهاي فرار زامبي گاهي زامبيهاي واقعي يا عروسكي دارند تا وحشت شما را افزايش دهند در نتيجه از اين زامبيها نترسيد و فراموش نكنيد كه اين فقط يك بازي سرگرمكننده است.
اتاق فرار زندان زامبي
اتاقهاي فرار زامبي، يك ماجراجويي پركشش و سرگرم كننده براي همه سنين هستند. اين اتاقهاي فرار از فيلمهاي زامبي جذابتر خواهند بود و برايتان هيجان زيادي را به همراه خواهند داشت. اتاق فرار زامبي حتما مستلزم اين است كه شما با خانواده، دوستان يا همكاران خود در يك اتاق تعاملي بتوانيد موفق شويد. معماها شما را تشويق ميكنند تا خارج از چارچوب فكر كنيد و هنگام حل معماها احساس غرور را تجربه خواهيد كرد. در اتاق فرار زامبي هيچ مانعي بين شما و سرگرمي وجود ندارد. همهچيز معمولا بسيار طبيعي و جذاب طراحي ميشود و هيجان اين سري اتاقهاي فرار بسيار بالا است. در اين اتاقهاي فرار معمولا صداي زامبيها نيز به گوش ميرسد تا هيجان، ترس و جذابيت چندين برابر شود. براي برنده شدن در اتاق فرار لازم است تا مثل يك تيم عمل كنيد و با يكديگر همكاري داشته باشيد. چندين دسته مختلف اتاق فرار زامبي وجود دارد كه با معماهاي متنوعي را ارائه شدهاند. در ادامه به برخي از آنها خواهيم پرداخت.
اتاق فرار زامبي با پازلهاي فيزيكي
معموليترين دسته از اتاقهاي فرار زامبي آنهايي هستند كه با پازل هاي فيزيكي ارائه شدهاند. در اين نوع اتاقها بيشتر بايد فعاليتهاي فيزيكي انجام دهيد، گرههاي پيچيده را باز كنيد، با چوب و تخته سر و كار داشته باشيد و سرنخهاي عجيب را پيدا كنيد. اصولا در اتاق فرار زامبي نيازي به جابجا كردن تجهيزات دكور مانند مبلمان نخواهيد داشت.
زندان زامبي
گاهي اوقات سرنخ هايي در مقالات و مجلات موجود در اتاق فرار وجود دارد. گاهي اوقات كليد فرار شما از اتاق فرار زامبي بيان يه كلمه است يا گاهي اوقات براي باز كردن قفلهاي تركيبي به حروف نيز نياز دارند، بنابراين مراقب باشيد. حروف برجسته يا جدول كلمات متقاطع ممكن است تركيب مورد نياز را به شما ارائه دهد.
بيمارستان زامبي
براي غلبه بر زامبيهاي اتاق فرار، نيازي نيست تا نابغه رياضي باشيد. با اين حال، در برخي اتاقهاي فرار زامبي، معماهاي رياضي ارائه شده كه بايد از پس اين معماها بر بياييد. حل يك معادله ساده ممكن است عدد مورد نياز را براي رمز عبور يا پيدا كردن كليد در اختيارتان قرار دهد در نتيجه مراقب هرگونه نشانه يا علامت رياضي باشيد. همچنين، اگر يك پازل سودوكو روي ديوار آويزان بود، ممكن است براي ادامه فرار نياز به حل آن داشته باشيد.
فرار از زامبي
همه سرنخها براي شكست زامبيهاي اتاق فرار ساده نيستند. گاهي سرنخها يك صدا هستند كه اطلاعات مهمي را در اختيارتان قرار ميدهد. شايد كد مورس است كه بايد آن را كشف كنيد. سرنخ همچنين ميتواند نوشتهها يا تزئينات خاصي باشد كه در مجله، قاب عكس، ساعت ديواري يا حتي كاغذ ديواري اتاق فرار ظاهر شده است. در نهايت، به نورپردازي اتاق توجه كنيد و به سمت روشنترين قسمت اتاق برويد. با اين حال، اگر گوشهي تاريكتري وجود دارد ميتوانيد چراغ قوهاي پيدا كنيد تا سرنخ هاي پنهان را در آنجا كشف كنيد.
بازي زامبي
بخشي از سرگرمي اتاق فرار با زامبيها اين است كه پازلها و معما، چالشي براي فرار هستند. بنابراين، به ندرت پيش ميآيد كه سرنخي در فضاي عادي ارائه شود تا به راحتي متوجه آن شويد. در نتيجه بسياري از سرنخها به صورت پنهايي ارائه شدهاند. براي مثال ممكن است برخي سرنخها در قفسهي كتاب و لاي كتابي توخالي قرار گرفته باشد. يا ممكن است برخي از سرنخها در كشوها و كمدها دور از چشم شما مخفي شده باشند. پس براي فرار از اتاق فرار زامبي همه جا بگرديد، سرنخها را پيدا كنيد و قفل در را باز كنيد. در نهايت قبل از اينكه تبديل به زامبي شويد بايد از اتاق خارج شده و براي پيروزي خود شادي كنيد. براي حضور توي اينجور فضايي به صفحه رزرو اتاق فرار بريد.
منبع: https://www.enigmaescaperoom.ir/blog/zombie-escape-room ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۱ ]
|
|
[قالب وبلاگ : سایت آریا] [Weblog Themes By : sitearia.ir] |